ماکیاولی، نیکولو (Niccolo Machiavelli، 1527- 1469م) دولتمرد، نویسندۀ ایتالیایی و از برجستهترین متفکران سیاسی دورۀ رنسانس است. او نظریههای جدیدی در مورد سیاست و کشورداری مطرح کرد. برخی از پژوهشگران ماکیاولی را پدر علم سیاست جدید میدانند. او در کتاب پرنس (شهریار)، که مهمترین اثر اوست، نظریات خود را دربارۀ روش سیاست موفق و چگونگی رفتار حکومت برای بقا و اقتدار بدون در نظر گرفتن اخلاق سیاسی توضیح داده است.
مارکس، کارل هاینریش (Karl Heinrich Marx، 1818-1883م) فیلسوف، اقتصاددان و جامعهشناس آلمانی است. او نظریۀ اجتماعی، اقتصادی و سیاسی سوسیالیسم را بر مبنای علمی استوار کرد و مارکسیسم را بنیان گذاشت.
نگاه کنید به فلسفه
مابَعدُالطَبیعه (متافیزیک) از بحثهای اصلی فلسفه است که در آن مفهوم وجود و ویژگیهای آن و شناخت علت نخستین و اصل و بنیاد هستی بررسی میشود.
اَفلاطون (347-427 ق م) فیلسوف مشهور یونان باستان است. از بزرگزادگان آتن بود. ده سال از دورۀ جوانی خود را نزد سُقراط، فیلسوف یونانی، به تحصیل دانش گذراند و از اندیشههای او تأثیر بسیار پذیرفت. پس از مرگ استاد خود، آتن را ترک کرد و دوازده سال به سیر و سفر پرداخت. پس از بازگشت به زادگاه خود، در باغی مدرسهای بنیاد گذاشت و آن را آکادمی نامید. این مدرسه پس از افلاطون تا سال 529 م که یوستی نیانوس، امپراتور بیزانس (روم شرقی)، همۀ مدرسههای غیرمذهبی را تعطیل کرد، به کار خود ادامه داد. در این مدرسه، افلاطون و همکارانش به شاگردان خود علوم گوناگون، حقوق و فلسفه درس میدادند. افلاطون در ریاضیات نیز استاد بود و در انتخاب شاگردانش بسیار سختگیری میکرد. میگویند که بر سر دَر مدرسه نوشته بود: «هرکس هندسه نمیداند وارد نشود.» ارسطو، فیلسوف بزرگ یونانی، از شاگردان او بود.
اِشراق در فلسفه نام مکتبی است که معرفت یا آگاهی نسبت به جهان هستی و یافتن حقایق را از راه روشنایی باطن و تابش اَنوار الاهی به ذهن آدمی امکانپذیر میداند. واژۀ اشراق که بهمعنی روشن شدن، درخشیدن، تابیدن و نوربخشی است، خود مفهوم این فلسفه را دربر دارد.
