اِم اِس بیماری مزمن دستگاه عصبی مرکزی (مغز و نخاع) است. در این بیماری غلاف میلین که دورتادور رشتههای عصبی را احاطه کرده است، آسیب میبیند. در نتیجه انتقال پیامهای عصبی دچار اختلال میشود. علائم بیماری عبارتاند از: ضعف عضلانی، کاهش حس یا مورمور شدن، اختلال در بینایی و تعادل. علت اصلی این بیماری ناشناخته است، اما اختلال در سیستم ایمنی و وجود زمینۀ ژنتیکی از عوامل بروز این بیماری است. تخریب میلین منجر به برجا گذاشتن بافت جوشگاهی بهنام اسکلروز میشود. این نواحی تخریبشده را پلاک مینامند. چون تعداد این پلاکها معمولاً بیش از یکی است، به این بیماری در زبان لاتینی MS میگویند که از حرفهای اول واژههای Sclerosis Multiple تشکیل شده است.
اِگزِما از بیماریهای پوستی است که پزشکان در گروه بیماریهایی بهنام دِرماتیت، یعنی التهاب پوست، قرار میدهند. این بیماری مسری نیست و نشانههای آن خارش، تورم، و قرمز و زبر شدن پوست است. در اگزما ممکن است تاولهایی ریز روی پوست پیدا شود. اگزما انواع گوناگون دارد. معمولیترین انواع آن عبارتاند از: اگزمای آتوپیک یا اگزمای ارثی، اگزمای مجاورتی و اگزمای عصبی.
افسردگی حالتی است هیجانی و ناخوشایند که بهدنبال شکست و ناکامی، یا براثر از دست دادن کسی یا چیزی در انسان بهوجود میآید. این حالت در فعالیتهای بدنی و روانی فرد آشفتگی ایجاد میکند. ناامیدی، خستگی، بیحوصلگی، بیاشتهایی، بیخوابی، گاهی پرخوری و پرخوابی، میل نداشتن به کار و ناتوانی در آغاز کردن فعالیت از نشانههای افسردگی است. افسردگی ممکن است در هرکس و در هر سنی بهوجود بیاید. اگر علت آن معلوم و مدت آن کوتاه باشد، طبیعی است و معمولاً خودبهخود از میان میرود. اما اگر بدون دلیلِ آشکار و ناشی از عوامل درونی باشد و نشانههای آن در شخص مدتی طولانی باقی بماند، نوعی بیماری است و نیاز به درمان دارد.
اِغما به حالت بیهوشی کامل و عمیق میگویند. در اصطلاح پزشکی، این حالت را کُما نیز نامیدهاند که واژهای است یونانی، بهمعنی خواب عمیق. کسی که به حال اغما افتاده مثل کسی است که به خوابی عمیق فرو رفته باشد، با این تفاوت که با هیچگونه تحریکی بیدار نمیشود. یعنی اگر او را صدا بزنند (تحریک شنوایی) یا نوک سوزن را در پوستش فرو ببرند (تحریک حسی دردناک) یا آمونیاک جلو سوراخهای بینی او بگیرند (تحریک بویایی) واکنشی از خود نشان نمیدهد.
اضطراب احساسی است بسیار ناخوشایند و اغلب مبهم که سراپای آدمی را فرامیگیرد و برای بیان حالت هیجانی آن، در زبان فارسی واژههایی مانند دلهره، نگرانی، تشویش، دلشوره، ترس و دلواپسی بهکار میرود. این احساس که در تمام دورۀ زندگی، از شیرخوارگی تا پیری، در انسان بهوجود میآید معمولاً با یک یا چند حالت جسمانی همراه است، مانند خالی شدن سر معده، احساس تنگی در قفسۀ سینه، تپش قلب، عرق کردن، میل فوری به ادرار کردن، بیقراری (یکجا بند نشدن) و دیر بهخواب رفتن. اضطراب گاهی با نشانههای گوارشی مانند دلبههمخوردگی، استفراغ، افزایش حرکات روده و اسهال و گاهی هم با نشانههای عضلانی و حرکتی مانند تنش، سفتی و گرفتگی ماهیچهها و نیز سردرد همراه است. اضطراب بهطور موقت یا طولانی بر تفکر، ادراک و یادگیری تأثیر نامطلوب میگذارد.
نگاه کنید به سالک