عَجایِبالمَخلوقات (شگفتیهای آفرینش) کتابی است نوشتۀ زکریای قزوینی، مورخ و جغرافیدان ایرانی قرن هفتم هجری، به زبان عربی دربارۀ شگفتیهای جهان آفرینش، تاریخ و جغرافیا. در زبان فارسی و نیز عربی چندین کتاب دیگر با همین نام یا در همین موضوع، در دورههای گوناگون بهویژه از سدۀ سوم تا هفتم هجری، نوشته شده است. پس از کتاب قزوینی، شناختهترین عجایب المخلوقات کتاب محمد طوسی ( محمد پسر محمود پسر احمد طوسی) است که به فارسی نوشته شده است.
عَصا (چوبدستی) وسیلهای است که هنگام راه رفتن به آن تکیه میکنند یا بهکمک آن راه را پیدا میکنند. نوعی از عصا، عصای سفید است که نابینایان بهکار میبرند. این نوع عصا شهرت بینالمللی دارد و وجود آن در دستِ فرد نشانۀ نابینایی اوست. عصای حضرت موسی(ع) نیز از عصاهای مشهور است چون برخی معجزههای موسی(ع) به کمک عصای او رخ داده است. عصا واژهای عربی است بهمعنی چوب یا چوبدستی.
عَروسَک تندیسی یا پیکرهای است بهشکل انسان یا جانوران که از جنسهای گوناگون و در اندازههای متفاوت ساخته میشود. عروسک معمولاً وسیلۀ سرگرمی و یادگیری کودکان است، اما برخی عروسکها کاربرد آیینی و مذهبی دارند.
عَرَبی از شاخۀ زبانهای سامی است که با گروه زبانهای اَکَدی، آرامی و کَنعانی خویشاوند است. عربی در آغاز، زبان اقوام عربِ ساکنِ شبهجزیرۀ عربستان و قسمتی از بینالنهرین و سرزمین شام بود. پس از اسلام و بهدنبال کشورگشایی مسلمانان، به آسیا و افریقا و اروپا راه یافت. در برخی سرزمینها مانند عراق و شام و قسمتی از افریقا ماندگار شد و بر زبانهای بومی غلبه کرد و در جاهای دیگر مانند اسپانیا و جنوب ایتالیا مدتها زبان سیاسی و فرهنگی بود. در جهان ایرانی، بهعنوان زبان دین و در دروههایی نیز به عنوان زبان علم به زندگی خود ادامه داد.
عَرَبها مردمانی از اقوام سامی هستند. خاستگاه آنان شبهجزیرۀ عربستان (جزیرةالعرب) است، اما امروزه تمام کسانی را که زبانشان عربی است، عرب میشمارند. بهاینترتیب مردمِ بخش گستردهای از آسیا و افریقا در شمار عربها هستند یعنی هفت کشورِ واقع در شبهجزیرۀ عربستان و عراق، فلسطین، سوریه، لبنان، اردن، همچنین کشورهای سومالی، سودان، مصر، لیبی، الجزایر، تونس، مراکش، موریتانی، جیبوتی و کومور. جمعیت عربها در سراسر جهان نزدیک به 000 000 423 نفر برآورد شده است. 95 درصد عربها مسلمان و بقیه پیرو دینهای دیگرند از جمله مسیحی و یهودی.
عَمامه واژهای عربی است بهمعنی کلاهخود که در فارسی بهجای دستارِ سر روحانیان بهکار میرود. دستار پارچهای دراز بوده که مردان دورِ سر میپیچیدند. جنس آن معمولاً از کتان، پنبه، پشم و ابریشم بوده و رنگهای گوناگون داشته است. در زبان فارسی مَندیل و سربند نیز برای این پوشش بهکار میرود.