قشقایی، جهانگیرخان (1328-1243 ﻫ ق) فیلسوف، فقیه، عارف ایرانی و از استادان نامدار حوزۀ دینی اصفهان است.
قَراخَتائیان نامی است که مورخان و نویسندگان قلمرو اسلام از قرن ششم هجری قمری به قوم خَتای (کِیتای) که تیرهای از طوایف تُنگوز یا مغول بودهاند، دادهاند. جایگاه اصلی اینان ظاهراً در جنوب مَنچوری (شمال شرقی چین امروزی) بود. دستهای از این ختائیان در قرن پنجم هجری قمری بهسوی سرزمینهای مسلماننشین در شرق ماوراءالنهر به راه افتادند و در آنجا در کنار قلمرو قراخانیان (ایلَکخانیان) قلمرویی بهدست آوردند. عنوان قراختایی از همین دوره بر آنها اطلاق شده است.
قَراقویونلو (873-777 ﻫ ق) اتحادیهای از طایفههای تُرکَمان بودند. قلمرو آنها از حوالی دریاچۀ وان (در شرق ترکیۀ کنونی) بهتدریج در بخشهایی از ایران و عراق عرب گسترش یافت. مرکز حکومت آنها شهر تبریز بود. آنها به حکومت جَلایریان در آذربایجان و عراق عرب خاتمه دادند. سرانجام این سلسله توسط آققویونلوها از میان رفتند. قراقویونلو بهمعنی صاحب گوسفندان سیاه است.
قوام، احمد (1334-1252 ﻫ ش) ملقب به قوامالسلطنه، از سیاستمداران دورۀ قاجار و پهلوی بود که پنج دوره به نخستوزیری ایران رسید.
قِزِلباش عنوان طایفههای طرفدار سلسلۀ صفویان است که به سرسلسلۀ صوفیان طریقت صفوی، یعنی صفیالدین اردبیلی (735-650 ﻫ ق) ارادت داشتند. قزلباشها به شیخ جنید (درگذشت 860 ﻫ ق) و شیخ حیدر (درگذشت 893 ﻫ ق)، از نوادگان شیخ صفیالدین اردبیلی، برای رسیدن به قدرت سیاسی یاری رساندند. ازآنپس از مریدان سادۀ مذهبی به سربازانی مسلح و جنگجو تبدیل شدند و در شکست نهایی حکومت آققویونلوها و ظهور سلطنت صفویان نقش اساسی داشتند. قزلباش بهمعنی سرخسَر است، زیرا کلاهی سرخ با دوازده تَرک به نشانۀ دوازده امام شیعۀ اثنیعشری بر سر میگذاشتند. گفتهاند این کلاه را شیخ حیدر برای مریدان خود ابداع کرد.
طهماسب اول صفوی (پادشاهی984-930ﻫ ق) دومین پادشاه سلسلۀ صفویان است که در خردسالی بهجای پدرش، شاه اسماعیل اول، به سلطنت رسید. از رخدادهای دورۀ طولانی سلطنت او، اختلاف بین امرای قزلباش، جنگ میان ایران و عثمانی و جنگ با ازبکها بود. او توانست با وجود این مشکلات وحدت و یکپارچگی کشور را حفظ کند.