گُرگان

گُرگان (گرگان‌رود) رودى دائمی‌ است در شمال ايران که در استان گلستان جريان دارد. اين رود از كوههاى شرق تركمن صحرا سرچشمه مى‌گيرد، از دشت گرگان می‌گذرد و به درياى خزر می‌ريزد.

گُرگان

گُرگان (جُرجان) شهر و ناحيه‌ای است کهن در جنوب شرقى درياى خزر، شرق سرزمين طبرستان (تَپورستان) و شمال کوههاى البرز شرقى. مرکز اين ناحيه شهر قديم گرگان بود که ويرانه‌هاى آن در نزديکى شهر گنبد کاووس کنونى به‌جامانده است. از اين ناحيه در سنگ‌نوشتۀ (کتيبۀ) داريوش در بيستون، و در بخش وَنديداد اوستا، با نام وورکانه و وهرکانه، و در نوشته‌هاى دورۀ ساسانيان به زبان پهلوى با نام و ضبطِ گورگان و گرگان ياد شده است. تاريخ‌نويسان يونانى اين ناحيه را هيرکانيا ناميده‌اند. نام گرگان در عصر اسلامی به شکل عربی جُرجان خوانده شد و در بیشتر متون عربی و فارسی این دوره تا قرون اخیر به همین شکل آمده است. محدودۀ ناحيۀ کهن گرگان تقريباً همان محدودۀ استان گلستان امروزى است.

گُرگ

گُرگ (گرگ خاکستری) پستانداری است گوشت‌خوار از خانوادۀ سگ‌سانان که تقریباً در سراسر نیم‌کرۀ شمالی از مناطق سردسیر شمالگان تا نواحی گرمسیر جنوب آسیا در زیستگاههای جنگلی، کوهستانی و بیابانی و دشتی، زندگی می‌کند. در ایران، گرگ در بیشتر مناطق از زیستگاههای بیابانی تا کوهستانی دیده می‌شود.

گَرشاسبنامه

گَرشاسبنامه منظومه‌ای حماسی به زبان فارسی در شرح پهلوانیهای گرشاسب، پهلوان اسطوره‌ای ایران، است. این منظومه را اسدی طوسی، شاعر، لغت‌شناس و لغتنامه‌نویس قرن پنجم هجری قمری، در قالب مثنوی و به سبک شاهنامه سروده است.

گَرشاسب

گَرشاسب از پهلوانان اساطیری در متون پهلوی، اوستا و داستانهای حماسی ایران است. جایگاه گرشاسب در اوستا مانند جایگاه رستم در شاهنامه است.

گَرسیوَز

گَرسیوَز (کرسیوز) از چهره‌های داستانهای باستانی ایران است که علاوه‌بر منظومه‌های حماسی شاهنامه و بانوگُشسب‌نامه، در متنهای دینی چون اوستا و دینکرد نیز از او یاد شده است. کلمۀ گرسیوز در زبان اوستایی به‌معنای سست و کم‌استقامت بوده است. در داستانهای ایرانی، او پسر پَشَنگ و برادر افراسیاب و نیز سپهسالار توران است که به ایران حمله می‌کند. در این جنگ سیاوش، پسر کیکاووس، شاه کیانی، با کمک رستم سپاه توران را شکست می‌دهد و گرسیوز را وادار به عقب‌نشینی می‌کند. افراسیاب که از رنجیدگی سیاوش از پدرش آگاه است، به او پیشنهاد می‌کند که به توران‌زمین برود. سیاوش پس از مشورت با رستم پیشنهاد او را می‌پذیرد و به توران می‌رود. در آنجا با فرنگیس، دختر افراسیاب، ازدواج می‌کند و با موافقت افراسیاب، در توران زمین، شهری بزرگ و زیبا می‌سازد که آن را سیاوشگِرد می‌نامند. تواناییها و هنرنماییهای سیاوش در بزم و رزم و توجه مخصوص افراسیاب به او، آتش کینه و حسادت را در دل گرسیوز روشن می‌کند. او با انواع نیرنگها سرانجام افراسیاب را وادار می‌کند تا به کشتن سیاوش فرمان دهد.